پاندورا

هیچ کس با هیچ کس سخن نمی گوید، که خاموشی به هزار زبان در سخن است....

پاندورا

هیچ کس با هیچ کس سخن نمی گوید، که خاموشی به هزار زبان در سخن است....

خنده زمان


آه زمان ...

 همچنان چه بی رحمانه پنهان می کنی حضور را
 و چه سخاوتمندانه به تصویر میکشی گذرت را
 و من چه بی صدا به لبخند فاتحانه ات می نگرم
 و در آینه ات مکرر میشکنم...
 مرا زخم حسرتی بود از دیر باز
 و تو به تیرگی دستانت آن را پوشاندی
 و در آن کهن سیر تکرارت به نیستی کشاندی
 پوشش ریا و پژواک تنهایی
 در گریز از سنگلاخ های طاقت فرسا
 و راه امید و فرداهای دور
 و تو باز همچنان به سیر بی وقفه ات ادامه میدهی...